محل تبلیغات شما
به نام او به جرأت میتونم بگم یکی از انگیزه های تحصیلم تو دانشگاه خودش بود رفیقی که نه از ترم اول، بلکه از روز اول دلامون مثل آهن ربا به سمت هم کشیده شد تو شادی ها با هم و تو غمها کنار هم بودیم ساعتها تو خیابونا با هم قدم می زدیم تنها کسی بود که میتونست منو راضی (اغفال) کنه غذای بیرون بخورم درد و دلامونو به هم میگفتیم و میشنیدم ولی روزهای خوب چقدر زود گذشت و الان 10 ساله که تقدیر بینمون 400 کیلومتر فاصله انداخته این عکس رو دوست دارم چون حس خوبی بهم میده این

سعید باز هم اختراع کرد

فرزند کوچیکۀ منا بزرگه

اساتید 84ی دانشگاه هرمزگان

هم ,تو ,چقدر ,زود ,روزهای ,گذشت ,با هم ,میگفتیم و ,هم میگفتیم ,دلامونو به ,و میشنیدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرستاری از کودک|پرستار سالمند|پرستاری